عقربه های ساعت با من سر لج داشتند. از همیشه تندتر می چرخیدند. ساعت شد دو و ربع بعد از نیمه شب. آرام شانه هایش را تکان دادم. _علی، علی جان بیدار شو. فوری بیدار شد. هراسان پرسید: «ساعت چنده؟» آهسته گفتم:
http://nahadiust.ir/wp-content/uploads/2018/11/golestane_yazdahom-1.jpg190140mobinhttp://nahadiust.ir/wp-content/uploads/2018/09/logo_nahad_iust.pngmobin2018-11-17 07:53:272020-02-04 07:37:03قسمتهایی از کتاب "گلستان یازدهم"