شهید بهشتی
دفتر نشر فرهنگ اسلامی
كتاب «ربا در اسلام» مجموعه گفتارهای تفسیری شهید مظلوم آیت الله بهشتی است كه شامل تفسیر آیات 275 تا 281 سوره بقره میباشد. این كتاب در 216 صفحه توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ شده است . در فهرست كتاب «ربا در اسلام» عناوین زیر مشاهده میشود:
آیات ربا، اقتصاد ربوی در محیط حجاز و جامعه ما، نقش واقعی سرمایه، انسان اسلام و بهرهمندیهای زندگی، نقش و ماهیت پول، پول و بانك، بانك در اقتصاد كنونی، بانك بدون ربا، انواع ربا و مساله برخورد بعضی علما با آن، حل مشكل سرمایه گذاریهای بزرگ و عناوین متعدد دیگر.
«برادر من و خواهر من، اگر این فریاد الهی را، این عزت خداداد را، این سرفرازی دنیا و آخرت را بخواهیم حفظ كنیم باید برای پرداختن بهای سنگین آن هم همه ی ما آماده باشیم كه بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند. بهشت سعادت، بهشت عزت، بهشت حاكمیت اسلام را به بهای سنگین پرداخت میكند.»
شهید مظلوم آیت الله بهشتی در این كتاب، نگاه نقادانه و هوشمندانه به موضوع آزادی فردی و اقتصادی و سیاسی و... در فرهنگ غرب دارد، و در صفحاتی میگوید:
پس آزادی فردی و شخصی، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی، و به دنبالش بهشت موعود، همانجایی كه آزاری نباشد ـ كسی را با كسی كاری نباشد. چون آزادی شخصی كه داریم، آزادی اقتصادی هم كه داریم در مسئله سیاست و حكومت هم كه دیگر چارهای جز این كه سر و ته آن را اینطور به هم بیاوریم نبود و بالاخره آزادیهای سیاسیاش را هم حفظ كردیم تا بتواند حرفش را بزند، عقیدهاش را بگوید، اقلیت حق داشته باشد عقیدهاش را بر ملا بكند.
در اینجا تكلیف دین و مذهب چه میشود دین و مذهب آن قسمتش كه مربوط به اعتقادات قلبی و وظایف فردی است ، جز همان آزادیهای شخصی میباشد. كسی دلش خواست، دین داشته باشد، دلش هم نخواست، دین نداشته باشد، خواست نماز بخواند، یا نخواند، خواست مشروب بخورد یا نخورد. در آن جا هم كه مربوط به جنبههای اقتصادی است، بالاخره آزادی اقتصادی را مقدم دانستیم، لذا دین در آنجا دخالت نكند. آن قسمت هم كه مربوط به آزادیهای سیاسی است باز دین دخالت نكند، چون با فرمول آزادی، مسئله را حل كردیم . بدین ترتیب بار دین را از روی دوشها برداشتیم، بارهای دیگر را هم كه برداشته بودیم پس دیگر این در واقع خود به خود بهشت است.
نگاه نافذ و جذاب شهید بهشتی، در عمق جان و شخصیت افراد، اثر میگذاشت، با وقار و متین بود و در سیرت و صورت، آراستگی داشت. در هر محفل علمی، سیاسی، اجتماعی و... كه وارد میشد، مشتاقان حقیقت را به خود جذب میكرد. به صراحت، سخن میگفت، و به گرمی، بر عمق جان مخاطبین مینشست، نوجوانان و جوانانی كه به دنبال الگویی در میان علما بودند، گرد او حلقه میزدند و شیفته منش و صداقت او میشدند.
در قرن هجده و اوایل قرن نوزده، رویا، آرزو، خوابهای طلائی بهشت موعود با همین شعارها به دست نویسندگان، گویندگان، اندیشمندان و رهبران فكری و اجتماعی آن زمان در كشورهای به اصطلاح مترقی، آنچنان با آب و تاب و زرق و برق عرضه میشد كه همه دلها به سوی این كعبه آمال گرائیده بود. در همین كشور خودمان هم، مسئله حكومت مشروطه چه غوغاها كه ایجاد نكرد، چه دلهایی را كه نلرزاند، چه تلاشهایی را كه در پی خود نكشید! از تمام اصناف و قشرهای اجتماع، هر كس كه آزاده بود و آزاداندیش و آزادیخواه، دم از نهضت مشروطیت میزد. البته نمیخواهم از یك پله بالاتر بگویم این نهضت خوب یا بد بود. آن بحثی دیگر است. ولی میخواهم بگویم آن رویاها جاذبههایی نیرومند برای همه كسانی كه مشروطه طلب بودند، هم داشت.
در این دیدگاه (انسان اجتماعی یك تعهد بیشتر ندارد: «ایجاد حكومت آزاد» . حكومت پارلمانی یا به شكل جمهوری، یا به شكل مشروطه.) به تدریج مطرح شد كه رابطه این آزادیهای فردی ـ كه شما میگویید به اشخاص بدهیم ـ با مسئله ارزشهای اخلاقی چه میشود گفتند: ارزشهای اخلاقی را هم به دست خود اشخاص واگذار كنید. البته ما یك مكتب ترویج اخلاق درست میكنیم تا بنیادهای اخلاقی را در انسانها محكم نمائیم . به اخلاق بیاعتنا نیستیم . ولی دیگر اخلاق در همان حدّ اخلاق ارزش دارد یعنی هر آقایی كه خُلق مباركشان با اخلاقیات سازگار بود، خود به خود این كارها را میكند. اگر هم خُلق و خوی مباركشان سازش نداشت، مزاحمشان نمیشویم.
پس اخلاق را هم باید یك امر انتخابی بكنیم . آنچه میتوان گفت به عنوان یك كلمه، كه در برگیرنده همه آرزوها و خواستههای دیگر بود، عبارت بود از كلمه « آزادی »، ـ همان فرشته آزادی! كه در نیویورك به كسانی كه از دنیاهای دوردست به این قاره قدم میگذارند خیرمقدم میگوید.
او دارای سیمایی درخشان و سالم بود و به نظافت و آراستگی سادهی خود، اهمیت میداد. روزی یك ساعت، پیاده روی میكرد و حتی قبل از انقلاب كوهنوردی هم میرفت . به اندازهای شاداب، قوی، مهربان و خلل ناپذیر بود كه دشمنان او نیز به تاثیر چهرهی سالم و گیرا و منش قابل توجه او اشاره كردهاند.
خوب اخلاق كه دلبخواه است و نباید ضامنی داشته باشد. از جنبههای اقتصادی و شخصی هم كه آزادی هست. در حكومت هم حكومت اكثریت! كار حكومت اكثریت چیست خود به خود كار حكومتی كه مبعوث از طرف اكثریت و نماینده آن است، اینست كه قوانین و طرزعمل و اجرائیاتش همه پشتیبان منافع و مصالح كلی همه جامعه، به خصوص منافع اكثریت باشد. وگرنه پس فلسفه حكومت اكثریت چیست حداقل خاصیت اكثریت میتواند حمایت از حقوق و مصالح اكثریت باشد و از این بهتر هم دیگر نمیشود.
با پیشرفت صنایع و پیدایش سرمایه داری صنعتی و تجاری ـ در معنی اصطلاحیاش یعنی كاپیتالیسم ـ یك وقت مردم سر از خواب چند ساله برداشتند و دیدند انتخابات و حكومتی كه اكثریت به آن رای داده، هست، اما این حكومت در درجه اول، در چنگ یك اقلیت است. آن اقلیت مترف، در رفاه زندگی غرق شده و به هیچ مرحلهای از رفاه اكتفا نكردهای كه دائما مثل جهنم «هل من مزید» میگوید. این اقلیت، یك كلاه گشادی به سر اكثریت گذاشته، كلاهی كه روی چشم و گوش اكثریت را كاملا گرفته است! دستگاههای جدید تبلیغاتی، كه استفاده از آنها برای یك تبلیغ چند سطری یا چند دقیقهای، نیازمند به پرداخت پول كلان است، در اختیار چه كسانی است، اكثریت یا اقلیت
قطعا آن اقلیتی كه میتواند این پول كلان را بدهد. آن وقت عقل اكثریت در دست كیست به دست این دستگاههای تبلیغاتی است. بنابراین عقل، اندیشه و فكر اكثریت، با یك زاویه انحرافی، باز در دست اقلیت افتاد. پس حكومتی كه با رای اكثریت انتخاب میشود (در واقع ) با میل اقلیت و در جهت خواستههای آن اقلیت انتخاب میشود و سركار میآید. پس چه شد آن مسئله ضامن زندگی سعادتمند اكثریت، آزادیهای فردی و سیاسی، آزادی اظهار عقیده؟
بلی، اظهار عقیده آزاد است، منتهی جنابعالی كه پول ندارید، به شما این امكان را میدهیم كه (مثلا) تشریف ببرید در گوشه هایدپارك لندن در «گوشه سخنوران» بالای یك كرسی، حنجره پاره كن . این گوشه هایدپارك لندن هم جالبست. از آن وسطها انتخاب نكردهاند. در آن گوشه، دوطرفش دو خیابان پر ترافیك شلوغ است كه اگر دو نفر در آنجا با هم بلند حرف بزنند، به زحمت حرف یكدیگر را میشنوند و این آقایی كه میخواهد از این آزادی استفاده كند باید به آنجا برود و عقیدهاش را بگوید. تازه اگر حنجرهاش را هم پاره كند، صدایش پنج متر یا ده متر آن طرفتر میرود! این آقا حرفش را اینجا میزند و آن یكی حرفش را پشت تلویزیون و رادیو. رأیش را در كجا منعكس میكند در مطبوعات. این آقا آزاد است. میتواند حرفش را در یك بیانیه منتشر كند. اما مگر چقدر میتواند بیانیه داشته باشد فرضا صدهزار بیانیه . حالا چقدر خرج دارد چطور این را توزیع كند صد هزار بیانیه منتشر میكند، اما رقیبش در روزنامه تایمز با تیراژ 2 میلیون و 3 میلیون مقاله ای مینویسد كه بدون زحمت به دست همه میافتد. تعادل خیلی برقرار است!! لذا حساب شد كه عقل و اندیشه و امكانات، همه آمد در چنگ آن اقلیت، حكومت اكثریت واقعا به حكومت اقلیت تبدیل شد. منتهی در لباس آراسته منتخب اكثریت. این هم كه بد شد!!